حکایت دل

استیصال

کاش گاهی، کسی خوابی بیبند.. کاش ناگهان دریچه‌ای باز شود که انقدر همه چیز پیچیده نباشد.

یا لااقل، خودم انقدر خواب های معنی‌دار نبینم..

فکر نمی‌کنی باید دستم را بگیری؟ هدایتم کنی؟ راه را نشانم بدهی؟


ما بی‌کسیم و جز تو پناهی نیافتیم، بابای خوب این همه بچّه یتیم باش*...

* یک بیت از غزل جدیدم.

  • فائزه شفیعی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی