چشم میبندم و لب میگزم و میگذرم..
- يكشنبه, ۳ آبان ۱۳۹۴، ۰۵:۳۴ ب.ظ
- ۰ نظر
بیا به جرم عاشقی بکش منُ نرو
نگاه کن این تن نحیف و زار و خسته رو
تو رو به جون خاطرات خوبمون بمون
تو رو به جون خاطرات تلخمون نرو
بیا و راحتم کن از نگاه آدما
نذار بگیره دامنم رو آه آدما
بگو چرا باید بسوزه لحظههای من
به خاطر نگاه اشتباه آدما..
پ.ن: چرا باید آبان امسال هم برسم به همان حسّی که درست آبان سال گذشته داشتهام؟ چرا؟...
پس کی میخواهم آدم بشوم؟...
نگاه کن این تن نحیف و زار و خسته رو
تو رو به جون خاطرات خوبمون بمون
تو رو به جون خاطرات تلخمون نرو
بیا و راحتم کن از نگاه آدما
نذار بگیره دامنم رو آه آدما
بگو چرا باید بسوزه لحظههای من
به خاطر نگاه اشتباه آدما..
پ.ن: چرا باید آبان امسال هم برسم به همان حسّی که درست آبان سال گذشته داشتهام؟ چرا؟...
پس کی میخواهم آدم بشوم؟...
- ۹۴/۰۸/۰۳